حماسه گیل گمش

 

حماسه گیل گمش گیلگامشیکی از قدیمی‌ترین و نامدارترین آثار حماسی

 ادبیات دوران تمدن باستان

است که در منطقه 

 میانرودانشکل گرفته است

.(نخستین ترجمه فارسی

 آن توسط دکتر منشی‌زاده

 در سال ۱۳۳۳خ انجام شد و بعد از آن نیز ترجمه‌های دیگری منتشر شد.

دیرینگی این حماسه به چهار هزار سال میرسد و متن اصلی آن که در کتابخانه آشوربنیپال در  نینوا بازیافته شده دارای دوازده سرود است که هریک سیصد مصراع دارد. این حماسه بر روی لوحه های گلی نوشته شده بوده که در اثر گذشت زمان شکسته و برخی بخشهای آن نیز از میان رفته است.

 گیل گمش پادشاهی خودکامه و پهلوان بود. او که نیمه‌آسمانی است دوسوم وجودش ایزدی و یک‌سومش انسانی است. حماسه گیل گمش با ذکر کارها و پیروزی‌های قهرمان آغاز می‌شود به گونه‌ای که او را مردی بزرگ در پهنه دانش و خرد معرفی می‌کند. از جمله او می‌تواند توفان را پیش‌بینی کند. مرگ دوست صمیمی‌اش انکیدو  او را بسیار منقلب کرده و گیل گمش پای در سفری طولانی در جستجوی جاودانگی می‌‌گذارد، سپس خسته و درمانده به خانه بازمی‌گردد و شرح رنج‌هایی را که کشیده بر گل‌نوشته‌ای ثبت می‌کند.

حماسه گیل گمش در ایران نیز شهرت دارد.

اما داستان

نگاهی به داستان گیل گامش(گیل گمش) در الواح بابلی (گلیگ مش- گیلیگمش ) (Gilgamesh) گیل گمش، که مشتق از «گیل- گا- مش» است در فرهنگ بابلی به معنای « پیرمرد ،مردی جوان سال است» و در فرهنگ سومری « رهبر جنگجوی » یا « مردی که درخت تازه می نشاند»، دیوار اورک را بنا می نهد . او پنجمین پادشاه در اولین دوره حکومتی اورک است . یکصد و بیست و شش سال حکومت می کند . مادرش « الهه نین سان» همسر «ایزد لوگال باندا» است . اما پدرش لوگال باندا نبود، َبل « لیلو » نامی بود که دیوش خوانده اند. گیل گمش دو بعد خدایی و تک بعد انسانی است. در عین پهلوانی و زور مداری و سلحشوری،زیبا و پر جذبه است. مورد حمایت «شامش» ایزد خورشید، که مهربان است و داد گر . «انکیدو»پسر وحشی حماسه گیل گمش، تولدش از خاک ُرس است و زاده ی طبیعت . با حیوانات می زید و چون آنان در طبیعت خویش سرگرم . تا آنکه با ترفند و دام اندازی زنی روسپی با وی در می آمیزد . زندگی اش را در دل طبیعت از دست می دهد و پس از مراحل مختلف چون یاد گیری پوشش تن، خوردن خوراک انسانها ،چوپانی گله ها و ستیز با گرگ و شیر سرانجام به فرهنگ شهر او رک در می آید . او دیگر به زندگی آزاد باز نمی گردد، مگر در بستر مرگ . این سیر تحول انکیدو را به جرأت می توان سیر تکامل انسان از غار نشینی و بدویت تا دامداری و سر انجام شهر نشینی و مدنیت نامید . برای همین است که سومری ها را پایه گذاران دانشهای جامعه شناسی و مردم شناسی نامیده اند . انکیدو در اورک با گیل گمش پنجه در پنجه می اندازد . مغلوب نیمه خدا می شود و در حلقه یارانش در می آید .همنفس و هم قسم با هم به رشادت ها و دلاوری ها می پردازند . گاو خدایان را سر می برند و ایزد بانو« ایشتار»، الهه عشق را به خشم می آورند . او شکایت به آسمان ، در درگاه ایزدان می برد . مقدر می شود یکی از دو مرد جنگی قربانی شود . قرعه به نام انکیدو،می افتد ومرگ ، این همنفسی را در دم قطع می کند و گیل گمش را پریشان حال و متحی7ر بر جای می گذارد . پهلوان با خود می اندیشد: « اکنون که انکیدو، او که آنچنان والایش می داشتم به خاک سپرده شده و من نیز سرانجام خواهم مرد و به ژرفای خاک سپرده خواهم شد، پس دیگر چگونه می توان آرام گرفت؟ » در دنیای باستان جهان را به سه مرتبه کیهانی :زیرین، زمین،آسمان تقسیم می کردند . آسمان اریکه قدرت ایزدان، زمین محل زندگی آدمیان و جهان زیرین ،جایی پاکیزه اما تاریک که فرشتگان آن دیو رخساره اند و در میان آنها ابوالهول، حیوانات نیمه شیر و نیمه شاهین و موجوداتی عجیب که فقط دست و پایشان انسانی است وجود دارد . جهانی که به خانه ای تشبیه شده تاریک و خوراک جماعتش خاک و گوشت تنشان از ِگل ،جامه ای همانند پر پرندگان و بر در و َبست آن خانه خاک، خاموشی و فراموشی آرمیده است. جایی که مأمن بزرگانی بی نام است که به سبب لغزشهای خود از آسمان رانده شده اند واکنون گروه داوران زیرین جهان را می سازند. دنیایی ناشناخته مملو از اندیشه های ترس آمیز انسان، همچون جن وانس و پری. حماسه گیل گمش همشکل و همرنگ و همسنگ بسیاری از متون ادبی بزرگ جهان است . هم تأثیر گذاشته و هم تأثیر گرفته . ماجرای سیل در حماسه گیل گمش با ماجرای سیل در تورات برابری می کند .« نوح» پیامبر در فرهنگ بابل«اوته- نه- پیش تیم» می شود که جاودانه است و بر روی دریا ها مستقر . اما با وجود این شباهتها این دو دارای پایانی متفاوت هستند که این نیز بی شک از تفاوت پرستش ایزد یکتا و نیایش خدایانی ساخته و پرداخته انگارش انسانی هستند، سرچشمه می گیرد. از تأثیرات این اثر می توان همسویی و همشکلی کسانی چون :هرکول، آشیل، اسکندر، ادیسه و ... نام برد که از جمله آنان هرکول دارای وجه شباهتهای بی شماری است . هر دو ریشه ای خدایی دارند، هر دو دارای دوست و یاور خوبی هستند (گیل گمش یاوری چون آنکیدو و هرکول رفیقی مانند «یولاآ» ) ، الهگان بر هر دو بلا نازل می کنند (بر گیل گمش ایشتار و بر هرکول « دی یا نیرو هرا » )، هر دو قهرمان شیر می کشند و گاو مقدس آسمانی را از بین می برند، گیاه سحر آمیز جاودانگی را می یابند،از جزیره مرگ دیدن می کنند و .... تشابه حرکت گیل گمش بر روی آب تا رسیدن به اوته - نه- پیش تیم همچون حرکت«ادیسوس» از روی اقیانوس تا رسیدن به« چیرچه » و یا حرکت « دانته» با زورق و زورق بان در بخشی از دوزخ . اما تفاوت اینها در این است که گیل گمش در دنیای زندگان جایی که خورشید هر شب فرو می رود و روز به در می آید، اتفاق می افتد و او سعی در گذر از مرز بین ناشناخته ها با شناخت پذیری گیتی را دارد . اما در دانته و ادیسه این حرکت در دنیای مردگان اتفاق می افتد بسیاری از منتقدان ادبی معاصر گیل گمش را قهرمان پسا مدرن می دانند . از فرمالیستهای روسی تا بورخس و کالوینو همه بدین باورند که ادبیات کلیت بی نقص و تام و تمامی است که« در آن هیچ چیز ناپدید نمی شود، هیچ چیز آفریده نمی شود، همه چیز دگرگون می شود » بنابراین هرگز چیز نویی نمی نویسند، بلکه گفته ها و نوشته ها را تکرار می کنند و دوره هایی را از سر می گیرند و به شرح آنچه گذشته و نوشته شده می پردازند . کلیت اثر تراژیک است . سلوک آدمی است از بدویت تا رسیدن به کمال . آنجا که چشمش به حقایق دنیای زیرین و زمین باز می شود و از مرزهای جهل می گذرد و به آبادی علم می رسد. حماسه گیل گمش نمونه کامل و بارز ادبیات باستان است و فلسفه انسانهای باستان در مورد مرگ و زندگی . مرگ تکرار مکرر حقیقتی که به زندگی آدمی سایه افکنده و راه گریزی نیست مگر جاودانه شدنی از جنس جاودانگی گیل گمش که پس از هزاران سال هنوز زنده و با طراوت از میان هزاران خشت نبشته سر بر آورده و در میان انواع فرهنگ ها و قوم ها و ملیت ها به زبانهای مختلف تفسیر، تعریف و ترجمه شده است . گیل گمش پادشاه افسانه ای اوروک , شهر بسیار کهن سومر درمنطقه بین النهرین, است که پس از مرگ بمقام الوهیت رسید و به افتخار او در شهر اوروک مراسم مذهبی خاص ایجاد شد .این منظومه او را بصورت قهرمانی بزرگ , زیبا و خردمند تصویر می کند که دو سوم وجود او خدائی بود و تنها یک سوم وی به انسان میماند . با انکیدو(enkidou) دوست و همرزم خود پیروزیهای شگرفی بدست می آورد و عشق الهه ایشتار(عشتار) را بخود بر میانگیزد , ولی گیل گمش این عشق را نمی پذیرد . ایشتار از بی اعتنایی او بر آشفته می شود و از اینرو , گاومیش آسمانی را بزمین می فرستد تا او را از پای در آورد و گشتزار ها را لگد کوب کند . ولی گیل گمش وانکیدو گاومیش را می کشند . آنگاه خدایان بدر خواست ایشتار بیماری مرگباری برانکیدو نازل می کنند . گیل گمش از مرگ دوست خود از پای درآمده خود از مرگ در هراس می شود : گیل گمش بر دوست خود ,انکیدو , بتلخی می گرید و سر بصحرا می نهد : « آیا من خود نیز بسان اآ بانی( eabani نام دیگر انکیدو ) نخواهم مرد ؟» اندوه در قلبم رخنه کرده است از مرگ می هراسم , سر به صحرا می نهم » به این ترتیب گیل گمش بر آن می شود که از راز زندگی و مرگ پرده برگیرد . او از افسانه های کهن در می یابد که کسانی مانند اوت نا پیش تیم(outnapishtime) و زوجه اش وجود داشته اند که به آنان زندگی جاوید بخشوده شده است . از اینرو راه دیار خدایان را پیش می گیرد و بسفری خطرناک دست می زند تا اوت نا پیش تیم را بیابد و از او بپرسد که چگونه زندگی جاوید یافته است . پس از سفرهای دور و دراز از موانعی هراس انگیز می گذرد و به کرانه دریای آسمانی می رسد . در آنجا اله نگهبان درخت زندگی saleeme وی را متوقف می سازد و باو می گوید که بیهوده در طلب هدفی واهی است , زندگی جاوید خاص خدایان است . وی را اندرز می دهد که باز گردد و از زندگانی خود بهره برگیرد . ولی این پند اخلاقی , که آشکارا در محافل عالی اشرافیت بابلی بشدت رواج دارد , هرگز گیل گمش را ارضا نمیکند . از اینرو براه خود ادامه می دهد و سرانجام به اوت نا پیش تیم دست می یابد . او نیز چیزی برای تسکین گیل گمش ندارد . اوت نا پیش تیم حکایت می کند که در زمان سلطنت او در شوروپاک( shouroupak) خدایان , که از آدمیان در خشم شده بودند , طوفان نوح را بزمین نازل کردند . همه چیز نابود شد مگر او و خانواده او , زیرا رب النوع اآ که دوستدارشان بود انان را قبلا از مصیبت با خبر ساخته بود و خود او را بر آن داشته بود که یک کشتی بسازد . اینجای داستان دقیقا با داستان حضرت نوح پیوند خورده است . هنگامی که طوفان فرو نسشت خدایان اوت نا پیش تیم و زوجه اش را نزد خود پذیره شدند و زندگی جاودان بانان بخشودند . وی سپس از گیل گمش پرسید : « و اینک کدامیک از خدایان ترا در محفل زندگان جاوید راه می دهد؟» هیچیک از خدایان انجام چنین خدمتی را بعهده نمی گیرد . از اینرو گیل گمش به اندرز اوت نا پیش تیم در صدد بر می آید که با یک رشته عملیات جادوئی بر مرگ چیره شود . ولی در اینجا نیز شکست می خورد خسته و نا امید بسرزمین پدری باز می گردد و انکیدو را از قلمرو مردگان فرا می خواند تا « قانون زمین » را بشناسد و بسرنوشت غم انگیز اتباع نرگال (nergal خدای سرزمین مردگان ) و ارش کیگال ( ereshkigal الهه سرزمین مردگان و زوجه نرگال ) پی ببرد . متاسفانه پایان منظومه از میان رفته است . گمان می رود که گیل گمش می میرد . منظومه گیل گمش بدون انکه مسئله مرگ و زندگی را حل کند , از انجا که نخستین مساعی انسان در انتقاد از مذهب در آن بجشم می خورد , اثری جالب توجه است . گیل گمش آن جسارت را دارد که خدایان را بمبارزه بطلبد و حتی بر آنان چیره شود خدایان ناگزیر می شوند عصیان او را چشم پوشی کنند . این منظومه در ادبیات سایر اقوام دنیای باستان تاثیری عظیم بجای گذاشته است . توضیح این که در آثار ادبی باستانیان برخی انسان ها پس از مرگ به مقام خدایی یا شبه خدایی می رسند و این موضوع نباید برای خوانندگان عجیب باشد. چنین چیزی را می توان اکنون نیز پس از مرگ بسیاری از افراد با نفوذ در جامعه کنونی مشاهده کرد که برای آنها مقام والایی در نظر گرفته می شود. « یاداوری این نکته خالی از فایده نیست که زمانی مسیحیان اروپا برآن شده بودند که از طریف انجیل و کتاب تورات مکان های ذکر شده را در آن بیابند و بین النهرین نخستین جایی بود که حقانیت کتاب های آسمانی را به طور شگفت آوری تایید کرد. افسانه گیل گمش و مخصوصا این بخش از آن که به داستان حضرت نوح اشاره دارد نیز گواه دیگری شد بر راستی و درستی داستان آن حضرت.»

------

منابع:وبلاگ نارون http://narvaan.blogsky.com/ و دانشنامه آزاد ویکی پدیا http://fa.wikipedia.org

الواح دوازده گانه

الواح دوازده گانهگیلگمش

حماسه گیل گمش در 12 لوح ذکر می شود.

حوادث این 12 لوح به طور تیتر وار چنین است

: الواح دوازده گانه:

۱- گیل گمش ، آن که از هر سختی شادتر می شود... آفرینش انکیدو، و رفتن وی به اوروک ، شهری که حصار دارد.

۲- باز یافتن انکیدو گیل گمش را و رای زدن ایشان از برای جنگیدن با خومبه به نگهبان جنگل سدر خدایان.

۳- ترک گفتن انکیدو شهر را و بازگشت وی.

نخستین رویای انکیدو 

۴- بر انگیختن شمش- خدای سوزان آفتاب - گیل گمش را به جنگ با خومبه به و کشتن ایشان دروازه بان خومبه به .

۵-رسیدن ایشان به جنگل های سدر مقدس

نخستین رویای گیل گمش

دومین رویای گیل گمش

جنگ با خومبه به و کشتن وی ، بازگشتن به اوروک.

۶- گفت و گوی گیل گمش با ایشتر - الهه عشق- و بر شمردن زشتکاری های او.

جنگ گیل گمش و انکیدو با نر گاو آسمان و کشتن آن و جشن و شادی بر پا کردن.

۷- دومین رویای انکیدو

بیماری انکیدو

۸- مرگ انکیدو و زاری گیل گمش

شتاب کردن گیل گمش به جانب دشت و گفت و گو با نخجیر باز.

۹- سومین رویای گیل گمش

رو در راه نهادن گیل گمش در جست و جوی راز حیات جاویدان و رسیدن وی به دروازه ی ظلمات ، گفت و گو با دروازه بانان و به راه افتادن در دره های تاریکی.راه نمودن شمش- خدای سوزان آفتاب - گیل گمش را به جانب  سی دوری سابی تو  فرزانهی کوهساران نگهبان درخت زندگی

رسیدن گیل گمش به باغ خدایان

۱۰- گفت و گوی گیل گمش و سی دوری سابی تو  ؛و راهنمایی سی دوری سابی تو  ،خاتونی فرزانه ، گیل گمش را به جانب زورق  ئوت-نه پیش تیم دور. دیدار گیل گمش و اورشه نبی کشتیبان ؛ به کشتی نشستن و گذشتن از آب های مرگ .

دیدار گیل گمش و ئوت-نه پیش تیم ، گیل گمش را ؛ و شکست گیل گمش. آگاهی دادن  ئوت-نه پیش تیم دور، گیل گمش را ار راز گیاه اعجاز امیز دریا.

۱۱--به دست آوردن گیل گمش گیاه اعجاز آمیز را و خوردن مار ، گیاه را و بازگشت گیل گمش به شهر اوروک

۱۲-عزیمت گیل گمش به جهان زیرین خاک و گفت و گوی او با سایه  انکیدو.

 پایان کار گیل گمش.

 

 

نظری اجمالی به نتایج کاوشهای باستانشناسی گورستان اسپیدژ بزمان

شهرستان ایرانشهر در میان سایر شهرستانهای  بلوچستان  از نظر تعداد دارای بیشترین و در عین حال از نظر اهمیت با ارزشترین آثار باقی مانده از دوران پیش از تاریخ را در خود جای داده است. این امر بیشتر متاثر از دو عامل ،موقعیت خاص استراتژیک  آن  و واقع شدن در شاهراه ارتباطی تمدنهای بزرگ نیمه شرقی فلات ایران در هزاره های چهارم و سوم قبل از میلاد بوده و دیگری وجود شرایط زیست محیطی و دستیابی آسان به منابع غنی  آب ،که باعث شده مناطق مختلف ان زیست بوم مناسبی برای انسان،گیاهان و جانوران گردد.شواهد این تنوع و گستردگی آثار زندگی  و یا استقرارهای بر جای مانده بشری  را می توان به صورت  تپه ها و محوطه ها، گورستانها و ... در جای خالی  ان مشاهده نمود.

یکی از مهمترین کانونها و مراکز  استقرار های متعلق به دورانهای  پیش از تاریخ و هزاره  های سوم و دوم پیش از میلاد در شهرستان ایرانشهر،اسپیدز  می باشد

اسپیدز یا اسپیدژ(دژ سفید) که نام خود را از قلعه ای به همین نام از دوره اسلامی  که باسنگ لاشه سفید رنگ ساخته شده گرفته و بانخلستانهای  سر سبز  و انبوه  و چشمه ای  گوارا در فاصله 40 کیلومتری جنوب غرب  شهر بزمان واقع شده است.

تا اینکه تب دستیابی  به دفینه های  احتمالی  و خیالی  در سال 1381 در مناطق استان همجور (جیرفت)بدینجا سرایت کرد و دامن این گورستان را نیز گرفت و بسیاری  از آثار  آن  به غارت رفت  و نابود گردید . همین امر سبب شناسائی و نهایتا ثبت آن به شماره 6745 در فهرست آثار ملی  کشور در سال 1381  گردید.در بررسی  اضطراری  چند روزه  در بخش بزمان که توسط کارشناسان میراث فرهنگی  استان در شهریور  ماه سال 1381 صورت گرفت،آثار  فراوانی  از دوره های  مختلف پیش از تاریخ- تاریخی  و اسلامی  در منطقه شناسای  گردید  و در همین زمان به مدت ده روز کار مقدماتی  مطالعاتی  و ساماندهی  گورستان اسپیدز  به اجرا درآمد که نتایج شگرفی از آن حاصل آمد.

گورستان اسپیدز با حدود 20 هکتار وسعت در بردارنده  آثار  دو دوره متمایز،دوره اسلامی و دوره پیش از تاریخ می باشد دوره اسلامی  آن شاهد بقایای قلعه سنگی  و استحکامات سنگچین و قبور  آن می باشد که عموما در جنوب  شرق این محوطه واقع شده است.

دوران پیش از تاریخ آن علاوه بر غارهای  شماره 1و 2  در مرکز  و شمال غرب آن قرار  گرفته و قسمت اعظم محوطه را به خود  اختصاص داده است اثار  دوران پیش از تاریخ این بخش  خود متعلق  به دو دوره کوتاهتر  زمانی ،هزاره سوم قبل از میلاد و عصر برنز  و دیگری  اواسطهزاره دوم قبل از میلاد و اواخر عصر برنز  جدید و آغاز عصر آهن  می باشد متاسفانه بیشتر حفاری های  غیر مجاز  و تخریب آثار  در همین  مناطق صورت گرفته  و سبب مضطرب  شدن و به هم ریختگی آثار سطحی این دوره شده است.

با توجه  به نتایج کاوشهای صورت گرفته در تیر  و مرداد ماه  سال 1382(به سرپرستی  آقای محمد حیدری ،کارشناس مسائل  میراث فرهنگی استان ) می توان  اذهان نمود،ساکنان اولیه اسپیدز  در  هزاره  سوم  و دوم قبل از میلاد  از سطح دانش  و فن آوری  بالائی  در زمینه های گوناگون برخوردار  بوده  و از رفاه اجتماعی  نسبی بالایی  بهره مند بوده اند. با دانش  ذوب فلزاتی همچون مس (و حتی دوره ای آهن نیز ) آشنا بوده و کانی  مس  را از کانسارهای همجوار  همچون گربودار  و مادر مکسان استخراج و مس  را از آن استحصال نموده و نهایتا با ان ابزار  و اشیاء از مس  و مفزغ  می ساختند. از انواع دست ساختهای مسی- مفرغی می توان به ساخت  انواع ظروف همچون کاسه ،پیاله،لیوان،ظروف دارای لوله یا آبریز ناودانی  شکل ،ملاقه و ابزار آلاتی  همچون درفش،سمبه،سوهان، ابزار  چهار پهلوی  نوک تخت و ابزار مفتولی  نوک گرد و نوک پهن  و سلاحهای  مفرغی  همچون کارد،خنجر ،تبر ، و سر پیکان و سایر اشیاء  همچون مهره های استامپی ،پیکرک،آینه  های گرد ودسته دار  ،مهره ،سنجاق سر ،میله سرمه و ... اشاره نمود.

ساکنان اولیه اسپیدز  علاوه بر  فلزگری   به تراش و صیقل سنگهای تزئینی و نیمه بها دار  که از دور  و نزدیک تهیه شده بود، می پرداختند و از سنگهای   عقیق،لاجورد،مرمر ،آهک ،فلینت و چخماغ  انواع مهره ها به اشکال گرد،بیضی،لوزی ،استوانه ای یا خمره ای  و مهره های دوکی شکل می ساختند.

با نگاهی به آثار مکشوفه در قبور اسپیدز می توان نوعی آثار شکل گیری جامعه طبقاتی  را از نظر میزان سطح رفاه و موقعیت و منزلت  اجتماعی  افراد مشاهده نموده. در آن زمان تقسیمات کار صورت  گرفته بود و مشاغل و حرفه های تخصصی گوناگونی همچون سنگ تراشی  و ابزار  سازی ، شکار گری،فلز  کاری ،سفالگری،حصیر بافی (احتمالا پارچه بافی) و تجارت بوجود آمده بود. برای احراز مالکیت خود از مهره های استامپی که از جنس سنگ  یا فلز  ساخته شده بود استفاده  می کردند. اندازه ،نقش  و حتی جنس  مهره ها بیانگر  میزان اعتبار  اجتماعی  صاحبان آنان محسوب می گردید . تاکنون تعداد  زادی  مهر و  و اثر استامپ  با نقوش حیوانی  همچون نقش پرنده و حیوانات  درنده(شیری در حال یورش و حمله که  بروی دو پای خود ایستاده)خصوصا از دوره پایانی  عصر برنز و آغاز  عصر آهن،به دست آمده.

نقش انسان بروی ظروف سفالی  برای اولین بار  در سیستان و بلوچستان در این محل  ظاهر  می گردد

در این نمونه بروی  لبه خارجی  لبه یک سفالین نخودی  رنگ نقوش  یک  در میان مردان و زنانی در حالت ایستاده  با بدنی دوکی شکل با دستها و پنجه های  باز  که در حالت اجرای مراسمی  خاص (احتمالا رقص های  آئینی )هستند. نقش بسته است. نقوش سفالینه های  اسپیدز  شامل  نقوش انسانی حیوانی ،نباتی  و طبیعت  بی جان منطقه  می توان میباشد. از نقوش  عمده می توان به نقوش جانوران و حیوانات بومی  منطقه همچون نقش بز سانان (کل،قوچ،میش ،آهو ،جبیر)عقرب،مار و لاک پشت  و گیاهان درختانی همچون نخل ،خرما ،خوشه گندم و همچنین نقوش طبیعت بی جان همچون نقش تپه ،کوه ،کوهستان،خورشید و نقوش مواج آب اشاره داشت.

نقوش شانه ای  شکل چهار بز سر به هم داده که تشکیل گردونه خورشید یا حیات (صلیب شکسته )را می دهند،از نقوش  محوری  سفالینه های اسپیدز  محسوب می گردند.فرم قبور  هزاره سوم قبل از میلاد (عصر برنز)اسپیدز عموما  گور دخمه ای  یا سردابی  شکل بوده ،به گونه ای  که جسد را به صورت چمابته  درون فضای کروی  و دخمه شکل آن گذاشته و اشیاء تدفینی  را پیرامون آن قرار می داده  و نهایتا ورودی  را با سنگ  لاشه مسدود  می نمودند.

از نظر  تعداد اشیاء  تدفینی  قبور با هم  تفاوت زیادی  داشتند که در این میان قبوری  با 44 و دیگری  با 60 شیئی فرهنگی بیشتر  آثار  مکشوفه را به خود اختصاص  می داند. که در این میان  ظروف ساخته شده از سنگ  خصوصا سنگ مرمر و سنگ صابون از اهمیت خاصی برخوردارند.در این قبور  یک  ظرف سفالین مکعب مربع شکل خاکستری  رنگ منقوش به دست امده که در نوع خود در ایران بی نظیر است.

از جمله دستاوردهای مهم دیگر می توان به کشف ابزار  و وسایل کار یک هنرمند  فلزگر  در قبور در قبور  متعلق به پایان عصر مفرغ و آغز  عصر آهن  آن اشاره  نمود. آثاری شامل ،ملاقه مفرغی،بوته یا ظرف گلدانی  شکل مخصوص  ذوب فلز (مس) که داخل  آن از مس  مذاب سرد شده پر می باشد  به همراه انواع ابزارهای نوک گرد و نوک تخت( دو سر تخت) مفرغی  چهار  پهلو  یا گرد  به همراه سمبه و ابزار آلات  نوک تیز  یا نوک پهن آهنی  به دست آمد که در نوع خود بی نظیر  یا کم نظیر  می باشد .

یکی از آثار حیرت آوری که در این  کاوشها به دست آمده  یک سر  پیکان سنگی بود. دو ویژگی  خاص  این سر  پیکان را از سایر  سر پیکانها سنگی  پیش از تاریخ متمایز می نماید،یکی ساخته شدن به وسیله تراش و صیقل کاری  و نه تراش برداری  و دیگری   ساخت آیرودینامیک لبه های  آن می باشد به صورتی  که یک طرف آن کاملا یخ و صاف بوده و طرف دیگر  دارای  انحنا و قوس  برای چرخش  در هوا و سرعت و طی مسافت بیشتر  بوده است .

فصل دوم کاوش  در محوطه باستانی اسپبدز بزمان ایرانشهر  در پایان زمستان 1384(بهمن و اسفند ماه ) به مدت 45 روز  انجام گرفت. در فصل تعداد دیگری  از قبور  گورستان مورد بررسی  و کاوش و مطالعه قرار گرفت. در نتیجه این کاوشها چندین خمره و قطعه سفالی  با ارزش،مهر استامپی  با نقوش عقاب،گل شش پر و نقوش هندسی  به همراه یک نقش انسان کنده بر روی سفال  با خمیره قرمز  به دست  آمد با کشف این نقوش  انسان،این دومین نقش انسانی  است که در استان سیستان و بلوچستان بر روی سفال  به دست آمده علاوه بر آن مجاورت گورستان اسپیدز، کوره ذوب فلز ات  و استحصال  مس شناسائی  گردید که وفور  سرباره  های حاصل از ذوب  سنگ مس  نشان دهنده رونق  فلز گری در اسپیدز  می باشد که این نمونه ها و این گونه دست سازه های مسی و مفرقی را به صورت های انواع سلاح همانند تبر ،کلنگ،خنجر ،سر نیزه،زوبین  و انواع ظروف و اشیاء و ادوات فلزی  همچون کاسه،لیوان و پیکره های حیوانی  شاهدیم.

کاوشهای اخیر  اسپیدز نشان دهنده ارتباط فرهنگی  با تمدن های بمپور و جازموریان و همدوران بودن تمدن اسپیدز و شهر سوخته می باشد

منبع   بروشور اداره میراث فرهنگی استان

تهیه کننده  بروشور جناب آقای سید محمد حیدری باستان شناس و کارشناس  مسائل باستانی  و تمدن اسپیدز

یا علی التماس دعا